جنگ نرم همانقدر که تغییر آرام باورهای سیاسی و اجتماعی جامعه و در نهایت ساختار سیاسی کشور را هدف قرار میدهد نیازمند کنکاشی دوباره است؛ آنگونه که محسن آژینی، کارشناس مسائل سیاسی میگوید دیدهبانی جنگ نرم بر عهده همگان است.
آژینی در این گفتوگو به بررسی جنگ نرم پرداخته و از نداشتن برنامهای در قبال اینترنت و ماهواره در کشور انتقاد کرده و از لزوم داشتن ستاد فرماندهی برای جنگ نرم سخن میگوید. گفتوگو با محسن آژینی را در پی میخوانید.
- در جنگ نرم همانند جنگ سخت استراتژی از سوی مقام ولایت تعیین و تبیین میشود؛ چه راهکاری برای عملیاتیشدن این استراتژی در میدان عمل پیشنهاد میکنید؟
مهمترین راهکار برای عملیاتیشدن استراتژی، ابتدا فهم دقیق خود استراتژی است. اول باید دقیقا بدانیم استراتژی مورد نظر چیست؟ به نظر میرسد قبل از استراتژی، لازم است به مفهوم جنگ نرم توجه شود. اگر مفهوم جنگ نرم دقیقا مشخص شود، چگونگی مقابله با آن- چه در استراتژی و چه در تاکتیک- بهتر معلوم میشود. اما جنگ نرم چیست؟ درحد ظرفیت یک جمله، جنگ نرم عبارت از مجموعه اقدامات دشمن برای تسلط بر اعتقادات، اخلاقیات، رفتارها و به طور کلی اراده جامعه هدف است.
اگر این تعریف از جنگ نرم صحیح باشد، استراتژی مقابله با آن همانند جنگ سخت، دو وجه اصلی دارد: دفاع و تهاجم. دفاع بهتنهایی کارساز نیست چراکه گفتهاند (و درست هم گفتهاند) که بهترین دفاع، حمله است. در جنگ نرم، دفاع یعنی مصونیتبخشی به جبهه خودی و تقویت مواضع خودی تا از تأثیر تهاجم دشمن در امان بماند. مواضع خودی در این جنگ، باورها، ایمانها و ارادههای اهل حق است که باید آنقدر مستحکم و مقاوم باشد که هیچ حمله و تهاجمی نتواند آن را در هم بشکند.
حمله به دشمن در جنگ نرم، یعنی هجوم بیامان و مؤثر به مواضع او یعنی باورها، رفتارها و ارادههای استکباری و در یک کلمه تهاجم به فرهنگ مهاجم و سلطهطلب. توضیح بیشتر محتاج مجال وسیعتری است.
- وظیفه و مسئولیت دیدبانی نسبت به تهدیدات احتمالی در جنگ نرم برعهده کیست و چگونه میتوان به این مهم دست یافت؟
دیدبانی یا رصد جنگ نرم قاعدتا برعهده همگان است چون در جنگ نرم، همگان، مخاطب و در معرض آسیب هستند اما همانگونه که در جنگ سخت افرادی به عنوان دیدبان آموزش میبینند و به طور تخصصی این مسئولیت را برعهده میگیرند و تقسیم کار وجود دارد، در جنگ نرم هم باید این تقسیم کار صورت بگیرد و کار به صورت تخصصی انجام شود.
از آنجا که جنگ نرم اصولا و عمدتا جنبه فرهنگی دارد، به نظر میرسد مهمترین رصدکنندگان، دیدبانان و هشداردهندگان باید عناصر فرهنگی و رسانهای باشند؛ کسانی که بهخوبی جنس جنگ نرم را بدانند و با ابزارها و روشهای آن آشنا باشند.
اینکه چگونه میتوان این کار را انجام داد، در این مجال قابل ذکر نیست ولی به طور خلاصه، رصد جنگ نرم کار بسیار پیچیدهای است و ابدا قابل مقایسه با رصد یا دیدبانی در جنگ سخت نیست.
از آنجا که جنگنرم اصولا و عمدتا جنبه فرهنگی دارد، به نظر میرسد مهمترین رصدکنندگان و دیدبانان و هشداردهندگان باید عناصر فرهنگی و رسانهای باشند. کسانی که به خوبی جنس جنگنرم را بدانند و با ابزارها و روشهای آن آشنا باشند.
اینکه چگونه میتوان این کار را انجام داد، در این مجال قابل ذکر نیست ولی به طور خلاصه، چون خود جنگ نرم بسیار پیچیده و ظریف است، رصد آن هم پیچیده و ظریف است و نیاز به شناخت عمیق از روشها و ابزارها و نیز دقت و سنجش مستمر و عناصر زبده و تیزبین دارد تا بتوانند اقدامات دشمن را پیشبینی و ارزیابی کنند. از جمله آفات کم دقتی در دیدبانی جنگ نرم، اشتباه گرفتن دوست و دشمن است.
گاهی دیده میشود بعضی از عناصر خودی، دوست را به دلیل برخی مشابهتها در ادبیات یا روشها، با دشمن اشتباه میگیرند و برخوردهایی میکنند که باید با دشمن بشود، گاهی هم عناصر دشمن که قصد نفوذ به جبهه خودی را دارند با شبیهکردن خود به عنصر خودی، در جبهه انقلاب نفوذ میکنند و به عنوان دوست تلقی میشوند. اینها ناشی از ضعف و اشتباه در دیدبانی است.
- اتاق جنگ این عرصه باید چه اولویتهایی را درصدر برنامههای خود قراردهد؟
اولا شاید بهتر باشد به جای تعبیر اتاق جنگ، اتاق فکر به کار ببریم چرا که جنس این جنگ، فکری است.هنوز برای برخی از نخبگان و برخی عناصر موثر و خواص، اصل وجود جنگ نرمروشن و ثابت نیست و چه بسا آن را توهم بدانند ( مانند تهاجم فرهنگی که در اوایل خیلیها آن را توهم میدانستند ولی حالا دیر فهمترین افراد هم آن را باور دارند.)
حتی آنانکه با قاطعیت به وجود جنگ نرم باور دارند، از بسیاری از جزئیات و سازوکارهای آن اطلاعکافی ندارند.
گفتنی است که جنگ نرم وسیعتر از تهاجم فرهنگی است و تهاجم فرهنگی یکی از اضلاع آن است و البته مهمترین ضلع آن. روشها و ابزارها در جنگ نرم، نه روز به روز بلکه لحظه به لحظه در حال تغییر و نو شدن است. اقدامات دشمن در جنگ نرم به طور دائمی به سمت پیچیدهتر شدن، غیرمستقیمتر شدن و اثرگذاری بیشتر بر روان ناخودآگاه مخاطبان میل میکند لذا تبیین و توضیح و آگاهسازی آحاد جامعه نسبت به ابعاد جنگ نرم یک وظیفه فوری و دائمی است.
یکی از نقاط ضعف در مقابله با تهاجم فرهنگی، برخورد منفعلانه و تاخیری و فقدان ستاد فرماندهی و برنامه جامع و دقیق بود. مثلا در تهاجم فرهنگی، مدتها از استفاده دشمن از فناوری ویدئو گذشت و ما به فکر علاج افتادیم و البته تا امروز هم برنامه درستی برای بهرهگیری از این فناوری و سایر فناوریهای مشابه در جهت اهداف خودمان نداشتهایم.
امروز هم در قبال ماهواره و اینترنت، همین حالت احساس میشود. اگر جنگ نرم وجود دارد، مقابله با آن (مانند جنگ سخت) نیازمند یک ستاد فرماندهی است که الان نداریم. داشتن برنامهای جامع که اهداف، استراتژیها، تاکتیکها، ابزارها، روشها، ظرفیتها، چگونگی تقسیمکار، هماهنگی و... را مشخص کند نیز از لوازم توفیق در این عرصه خواهد بود.
یکی از آفتها در قضیه تهاجم فرهنگی، لوث شدن موضوع بود. از این تجربه باید در موضوع جنگ نرم استفاده کرد. این مسئله نباید جنبه شعاری و تبلیغاتی و سطحی پیدا کند و نوع ادبیات در مورد آن باید بهگونهای باشد که اهمیت موضوع درک شود؛ باید بیشتر، لایههای اساسیتر جامعه را که نخبگان و خواص هستند مخاطب قرارداد و بحثها عمیق و مستند و باورپذیر مطرح شود. اگر هم لازم باشد با آحاد جامعه در این مورد سخن گفته شود( که حتما لازم است) باید با طراحی دقیق و در حجم مناسب باشد.
- حرکت افسران و فرماندهان در مواجهه با جنگ نرم بسیار کند، فاقد اولویتگذاری در برنامهها، دارای موازیکاری، بدون هدف و بعضا خنثیکننده یکدیگر است. از بعد آسیبشناسانه نظر شما چیست و چه برنامهای را برای ایجاد وحدت رویه و هماهنگی پیشنهاد میکنید؟ در مورد خاص دانشگاهها باتوجه به پراکندگی جغرافیایی، مسائل بومی مناطق و... پیشنهاد شما چیست و نقش شورای عالی انقلاب فرهنگی در این بین چیست و آیا اساسا این خلأ را این شورا میتواند پرکند؟
برخی از مشکلاتی که در سوال مطرح شده، به دلیل انجام نشدن اقداماتی است که در پاسخ سوال قبل اشاره شد. اگر آن کارها سامان بگیرد خود به خود بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. اما در مورد دانشگاهها، این نکته را باید تاکید کرد که اولا اصلیترین کانون توجه دشمن در جنگ نرم و ثانیا موثرترین و کارآمدترین مجموعه در خنثیسازی و مقابله با آن دانشگاهها هستند لذا باید به طور ویژه مورد توجه باشند.
شورای عالی انقلاب فرهنگی بدونشک در حوزه فرهنگ و علم و آموزش، ستاداصلی است ولی با توجه به اینکه جنگ نرم ابعادی فراتر از فرهنگ و علم ودانش دارد و جنبههای سیاسی و اقتصادی را هم شامل میشود لذا به نظر میرسد باید ستاد اصلی در سطح فراگیرتری شکل بگیرد. به هر حال با توجه به اینکه متولی کلان سیاستگذاری در فرهنگ و هنر و آموزش و علم، شورای عالی انقلاب فرهنگی است لذا نقش این شورا مهم و بیدلیل است و شورا باید نقش خود را در این زمینه ایفا کند.
به رغم تلاشهایی که تاکنون انجام شده، آنچه هست با آنچه باید باشد تفاوت زیادی دارد و انتظار این است که شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص مقوله جنگ نرم در حوزه مربوط به خود گامهای بلندتر و موثرتری بردارد.